معنی مامور احصائیه

فرهنگ فارسی هوشیار

مامور احصائیه

آمار گر


احصائیه

‎ آمار، دانش آمار (اسم) آمار اماره شمار، دانشی که موضوع آن دسته بندی منظم امور اجتماعی است با شماره مانند: آمار مالی آمار سرباز گیری و جز آن. یا اداره احصائیه. اداره و سازمانی که وظیفه وی سرشماری و تهیه آمار افراد از لحاظهای مختلف و صدور شناسنامه و ثبت موالید و متوفیات و عقد و طق و مانند آنست. توضیح فرهنگستان بجای این کلمه (آمار) را برگزیده است.


مامور

امر کرده شده و حکم کرده شده و فرموده شده ‎ گومارتک گمارده گماشته، اپرهان پروانک به فرمان فرمان یافته (اسم) فرمان داده امر کرده شده: گفت موسی:این مرا دستور نیست بنده ام امهال تو مامور نیست. (مثنوی. نیک. 62: 3)، کسی که او را بکاری گماشته باشند گماشته: زودا که دید خواهم از سعی بخت فرخ مامور امر سلطان ایران ستان و توران. (پیغوملک. لباب. نف. ‎ 54) جمع: مامورین. یا مامور احصائیه. آمارگر. یا مامور اطفائیه. آتش نشان. یا مامور آگاهی. کارآگاه. یا مامور اجرا. کسی که از طرف اداره اجراء دادگستری موظف است که احکام و قرارهای دادگاه را بمرحله عمل درآورد. یا مامور تامینات.


متخصص احصائیه

آمار شناس


مامور کردن

گماشتن، منصوب کردن گماردن (مصدر) مامور ساختن.

حل جدول

لغت نامه دهخدا

احصائیه

احصائیه. [اِ ئی ی َ / ی ِ] (از ع، اِ) آمار. شمار. دانشی که موضوع آن دسته بندی منظم امور اجتماعی است با شماره، مانند آمار مالی و سربازگیری و امور جنائی و محصول صنعتی و فلاحتی و غیره.

مترادف و متضاد زبان فارسی

احصائیه

آمار، سرشماری، شمار


مامور

عامل، کارگزار، وکیل، کارمند، گماشته، مستخدم، متصدی، مسئول، پاسبان، پلیس، فرستاده،
(متضاد) آمر

فرهنگ عمید

احصائیه

ادارۀ آمار،

کلمات بیگانه به فارسی

مامور

کارگزار

فارسی به عربی

مامور

ضابط، مبعوث، وکیل

فارسی به ایتالیایی

مامور

controllore

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مامور

گمارده، کارگزار

معادل ابجد

مامور احصائیه

402

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری